مهسا و حسین عشق ما

2 سال و 9 ماهگی و آبله مرغون

مهساجون نیمه خرداد وقتی حاضر شدیم برای مسافرت دیدم که روی شکم و سینه ات دون دون شده و چون بچه های آپارتمان هم گرفته بودند فهمیدم که بله... خانم خانما هم آبله مرغون گرفتند. به همین خاطر در خانه ماندگار شدیم. سه روز اول خیلی تب داشتی و مدام از من میخواستی که بغلت کنم. سرت را هم خیلی میخاراندی ولی بدنت رو که با کالامین چرب کردم از خاراندن خبری نبود. کلا خیلی همکاری کردی چون توی صورتت هم چند تا زده بود و وقتی ازت خواستم که اونها را نخارانی که خون نیاد کاملا گوش کردی. البته خودت نمیدونستی قضیه چیه و فکر میکردی که چون زمین خوردی بدنت زخم شده اما الان خدارا شکر خوب خوب شدی. الان دیگه خوشحالم که بگم قضیه پوشک گیری در 2 سال و 8 ماهگی کاملا تموم ...
31 خرداد 1392
1